سالگرد ..:)

ساخت وبلاگ
سلام، به قول زندوکیلی، سلااامیی چو بوی خوش اشنااایی :)

عزیزترینم درست یکسال پیش همین ساعتها بود که ما داشتیم برای اولین بار تجربشون میکردیم... همین ساعتها بود که بری اولین بار دست هم رو سفت سفت گرفتیم طوری که انگار قرار نبود هیچوقت جدا بشن... همین ساعتها بود که برای اولین بار خلوت کردیم... رو به روی هم ایستادیم چشم در چشم... دستات رو به هم گره کرده بودی با یک حالت دعا مانند، پشت بهت ایستادم ، موهامو رها کردم و برگشتم رو به تو تا از توی چشمهات حست رو بخونم... و چه برقی... وای که چه برقی میزدند چشمهای زیبای اهومانندت :) چشم واقعا دریچه ی روحه.. و من چقدررر چشمات رو، روحت رو، دوست داشتم:) برای اولین بار با خیال راحت همدیگع رو سفت سفت در اغوش گرفتیم، و برای اولین بار تو منو بلند کردی و چرخوندی و چرخوندی... سبکبال و اروم تو بغلت بودم، انگار که تو نسیم بهاری داری پرواز میکنی... :) برای اولین بار شب از شدت ذوق و شوق نتونستی بخوابی و با این حال طوری شارژ بودی که صبح زود رفتی سر کار:) برای اولین بار میدونستم که فردا که ببینمت میتونم بغلت کنم، ببوسمت و دستم رو بذارم توی دستهای گرمت ... :)

نازنین من، درستتت یک سال از اون روز میگذره... درست یک سال از زمان صفر شدن روزشمارمون میگذره... و ما چقدررر خوشبختی روی خوشبختی گذاشتیم توی این یکسال...:) چند بار دیگه همدیگع رو سفت سفت به اغوش کشیدیم... چندبار دیگه منو بلند کردی و چرخوندی و چرخوندی ، درست مثل پرواز تو نسیم بهاری... درست مثل رویایی ترین پروازها... :) چندبار دیگه تو چشمهات نگاه کردم و برقشون رو دیدم... برقی که با تمام برق های دنیا فرق داره... چشمان زیبایی که با تمام چشمان دنیا فرق دارن... کسی که با تماااام ادمهای دنیا فرق داره :)

عزیز من، چقدر خدا رو شکر میکنم برای داشتنت، چقدررر ازش تشکر میکنم برای لحظه لحظه ای که کنارت بودم، که کنارم بودی، چقدرررر باید ازش ممنون باشم برای تمااام لحظاتی که نفس گرمت میخوره به قلبم و‌ تمااااام وجودم رو گرم میکنه...:)

عشق جان من:) خدا این لطف رو هم در حق ما کرده که خاطره هامونو هرکدوم به نحوی برامون ثبت و ضبط کرده:) و من چقدرررر هربار با دیدنشون دلگرم میشم، چقدررر هربار از خوندنشون لذت میبره و به وجد میام طوری که اشک تو چشمام جمع میشه...:) و من چقدر احساس خوشبختی میکنم کنار تو نازنینم:) 

ازت میخوام تو ام اینها رو بخونی.... چه خاطراتی شیرین تر ازاینهاا برای خوندن :) 

http://garmbekhand-bekhand.blogfa.com/1394/11

لحظه ی شیرین قرارم تویی، هرچه از ان خاطره دارم تویی، دلخوشم از اینکه کنارم تویی، عاشقم و دار و ندارم توییییی :) (قشنگترین صدای ضبط شده ی اون کنسرت، صدای خنده های توئه :) :*)

پ.ن ۱: باورت میشه یک سال گذشته؟؟؟ مثل خواب میمونه:) 

پ.ن۲: اوههه ارشیو مامنمونو‌ نگاه کننن، چقدر بزرگ شده برای خودش:ایکس داره سنی ازش میگذره کم کم اصلا :ایکسس

پ.ن۳: یه دور اینو نوشتم پاک شد از اول نوشتم:(( امیدوارم به خوبی اولیش شده باشه:((

دوست دارم، دوست دارم، دوست دارم :) :*

مامن امن من...
ما را در سایت مامن امن من دنبال می کنید

برچسب : سالگرد, نویسنده : 3garmbekhand-bekhande بازدید : 118 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 2:19