قدر

عزیزم... ببخشید که این مدت نشده پست بذارم، هی چیزای مختلف تو ذهنم بود که بنویسما، ولی هی نشد. اما امشب دیدم دیگه خیلی حیفه تو مامنمون از ماه رمضون امسال و از شبای قدر چیزی نداشته باشیم :)

عزیزم... زندگی بالا پایین زیاد داره... به پشت سر که نیگا کنیم خیلی چیزا هستن که میبینیم پشت سرشون گذاشتیم و کلی باید خدا رو شکر کنیم براشون :) به اینده که نیگا کنیم کلی برنامه هست، کلی کار هست، کلی حاجت هست :) به حال که نگاه کنیم کلی چیز خوب هست، کلی سختی هست که باید پشت سرشون بذاریم :)

عزیز دلم، این روزا شاید سختیامون و دغدغه هامون یکم زیاد باشن... کارای شما هست، درست، سربازی، وضعیت خودمون... برا من علاوه بر اینا وضعیت خواهریم هست، کارش، شخصیش... . کلی فکر و خیال هست که شبا قبل خواب میاد سراغمون ... اما عزیز دلم، بزرگتر از همممه ی همممه ی اینا ، بالاتر از همممه ی همممه ی اینا ، خدا هست :) 

میدونی، همه ی ماها یه اشتباها و گناهایی کردیم، واسه همینم وقتی به خودمون نیگا میکنیم ... میدونی ادم وقتی واقعا فک میکنه احساس میکنه که هیچی نداره که بخواد بذاره وسط و بگه به خاطر اینا خدا باید بهم کمک کنه... به خاطر اینا من بنده خوبی بودم... میدونی ولی تهِ تهِ دل آدم یه جوریه، یه جور مطمئنی! یه جوری که انگار حسش میکنی خدا رو! چشاتو که میبندی و باهاش حرف میزنی، حتی بعد وقتایی که قاطی کردی و بهش غر میزنی... حسش میکنی... میشنویش... بوش میکنی...انگار دستشو میبینی که داره دستتو میگیره...

میدونی... هرجوری و هرجایی که باشیم، خدا باهامونه، خدا حواسش بهمون هست، من... راستش من حسش میکنم... تو اتفاقایی که میفته حسش میکنم! تو دنیام حسش میکنم... چشمامو که میبندم حسش میکنم... و ... به تو که نگاه میکنم بیشتر از همیشه حسش میکنم :) به چشمای مهربون پر عشقت :) 

دنیا خیلی تند تند جلو میره :) چشم به هم زدنی ه... خداکنه وقتی میریم از این دنیا، خوب بریم... با هم بریم ، یه جای خوب :)  

عزیز دلم، خدا کمکمون میکنه، با هم دیگه کلی تلاش میکنیم و موفق و موفقتر میشیم انشاالله :) 

لا اله الا انت، الغوث الغوث، خلصنا من النار یا رب... 

 (یه کامنت بهت بدهکارم هنوزااا ، یادم نرفتهههه، میذارمش انشاالله :* شمام هنوز پست نوروزتو جاگذاری نکردییی، یادت نرههه :*** )

مامن امن من...